اون روزی که میرفتی دلو قابل ندونستی
چقدر خواستم باشی پیشم نشد آره نتونستی
حالا شدم همدم عاشق ها شدم تنهاترین تنها
منو یادت بیاد آره ... منم مجید خراطها

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
شعر آواره ی تو زد به دلم یگ قفسی .
تا دلم را بربودم من از این دام و قفس ..
گنسلت آمد و زد بر رگ من تیغ بسی ..!
نظرات شما عزیزان:
|